یک تهرانی داشت برای یک آبادانی لاف میزد و میگفت : من یک سگ دارم وقتی میخواد بیاد تو خونه در میزنه!آبادانیه گفت : ولک , مگه کلید نداره ؟
آبادانیه میره تو یه کتابفروشی …. میگه : وولک پوستر مو رو داری ؟ ……….. کتابفروش میگه : نه …….. آبادانیه می گه : وی ی ی تو هم تموم کردی ؟!!!
دو تا آبادانی به هم می رسن. اولی می گه: جات خالی دیروز رفتم شکار هفت تا خرگوش چهار تا آهو سه تا شیر شکار کردم. دومی میگه: همش همین؟ اولی می گه: بابا، آخه با یک تیر مگه بیشتر از اینم می شه؟ دومی میگه : تازه تفنگم داشتی؟!
آبادانیه میره تهرون سوار اتوبوس میشه ، به راننده بلیط میده. راننده میگه آقا این بلیط ماله آبادانه ! آبادانیه میگه : کوکا چیشتو خوب باز کن ! روش نوشته آبادان و حومه!...
روزی عقابی خسته داشت پرواز میکرد که ناگهان گنجشک آبادانی میره طرفش میگه کاکا وسعت پر و حال میکنی عقابه میگه بروحوصلت و ندارم گنجشکه بازم پیله میکنه میگه کاکا وسعت باله رو حال میکنی عقابه بازم میگه بروحوصلت و ندارم وگرنه میام یه کاری میکنم پرات بریزه گنجشکه میگه مردی بیا عقابه میره طرف گنجشکه میزنه پراشو میروزنه گنجشکه در حال افتادان میگه میگه کاکاهیکل و حال میکنی؟؟!
غضنفر یه آخوندو می بینه بهش میگه: خدا وکیلی یعنی سرت اینهمه درد می کنه
از غضنفر می پرسن: "ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه و قنا عذاب النار" یعنی چی ؟میگه :یعنی،این دنیا خوبه حسن، ولی آخرت خطرناکه حسن
غضنفر می ره تماشای رقص باله از اول تا آخرش خواب بوده. بعد ازش می پرسن چه طور بود؟میگه آدمای خیلی خوبی بودن. دیدن من خوابم، رو نوک انگشت راه می رفتن
به غضنفر میگن: بابات مرده .میگه : نه بابا اصلا امکان نداره میگن : والله مرده میگه : تا حالا اصلا سابقه نداشته!
غضنفر میخواسته یک کبریت رو روشن کنه،هرچی میزده کبریت مادرمرده روشن نمیشده.رفیقش بهش میگه: بابا خوب شاید کبریتش خرابه.غضنفر میگه: نه بابا، همین پنج دقیقه پیش روشن شد