دنیای جوک و اس ام اس

دنیای جوک و اس ام اس

دنیای جوک و اس ام اس

دنیای جوک و اس ام اس

یکی از فانتزیام اینه که

یه روزی که به عمر منو شما کفاف بده

فرهنگ مردممون اینقد بره بالا که نبینم این وضع واین داستانا رو
بعد هر اتفاق بین المللی سطح فرهنگمونو را به صورت کامل و با رسم شکل به همه دنیا نشون میدیم

مهم نیست هدف پیج یک امیرعربه که می خوایم بش مالکیت خلیج رو بفهمونیم
یا یک والیبالیست ایتالیایی که تیمشو شکست دادیم
به پیج ناسا حمله می کنیم که چرا جهان تموم نشد
به پیج لیونل مسی می ریزیم و زشت ترین کلمات را که شاید حتی حاضر نباشیم روی وال خودمون بنویسیم بر روی پیج مسی می نویسیم
چرا که تیمش هم گروه تیم ما در جام جهانی شده
و این داستان انگار ادامه خواهد داشت...

این دیگه لودگیه بی شعوری مجازیه

شاید باید تمام آن همه ادعای فرهنگ و هنر و تمدنمونو را یکجا بذاریم دم در که اشغالی ببره
و بنشینیم از اول حساب و کتاب کنیم

یکی از فانتزیام اینه که

ﺯﻣـﺴـﺘـﻮﻥ ﺑـﺎﺷـﻪ ﺑـﺎ دخدر همسادمون برم وسط جنگل
ﺗـﻮ ﯾـﻪ ﮐـﻠـﺒـﻪ دنج باشیم ﮐـﻨـﺎﺭ ﺷـﻮﻣـﯿـﻨـﻪ ﺻـﺪﺍﯼ ﺳـﻮﺧـﺘـﻦ ﭼـﻮﺏ ﺑـﯿـﺎﺩ ﻫـﻤـﺪﯾـﮕـﺮﻭ ﺑــﻐــﻞ ﮐـﻨـﯿـﺪ و
بوس و
.
.
.

.
.

ﯾـﻬـﻮ ﯾـﻪ ﺧـﺮﺱ گنده بیاد بهمون ﺣـﻤـﻠـﻪ ﮐـﻨـﻪ
من هم از قدرت ماورائیم استفاده کنم در افق رو باز کنم و با دخدر همسادمون به سمت افق فرار کنیم
تو همین حین خرسه بپره بگیره دخدر همسادمونو 
منم مثه فیلم هندیا لب مرز افق باستم و زار بزنم خرسه هم
ﻭ تـیـکـه پـاره ﮐـﻨـﻪ دخدر همسادمونو

همین دیگه نکنه انتظار دارین برم نجاتش بدم ؟؟؟
من که زورم به خرسه نمیرسه منم میخوره
تازه اون یکی دوس دخدرم تنها میمونه

یکی از فانتزیام اینه که

پشه باشم!!!

میپرسی چرا؟؟؟
برای اینکه هر چی فکر میکنم میبینم هیچ کس و هیچ چیز نمیتونه مثه پشه ازار دهنده باشه

خودتون یکم فکر کنید میفهمید....
دیوونه هم خودتی

یکی از فانتزیام اینه که

با این همه سوات و معلوماتی که دارم
بتونم یه روزی یه دستگاهی اخنراع کنم پستی سنج
که بتونه پست بودن یه سری انسان نماها رو نشون بده
بعد یه سری افراد رو بیارم
بگم بشون
شمائی که فک میکنی خیلی بارته
شمائی که ادعات همه جای الاغ رو جر میده
بیا جلو این دستگاه واستا ببینم چند هزار درجه زیر 
خط انسانیت قرار گرفتی
بیا واستا ببینم اصن یه ذره انسانیت تو وجودت هست ایا ؟؟؟

خوب بد یا زشت اینه فانتزی این روزهای من

یکی از فانتزیام اینه که

راننده ماشین پلیس بشم؛بلندگو بگیرم دستم بگم :
راننده پژو حرکت کن!
مگان!! سرت رو بنداز پایین 
...بنز مشکی ... بنننننننز ... فخر می فروشی ?!! بزن بغل !
بعد راننده بنزو پیاده کنم کللی گیر الکی بش بدم بگم باس ماشینتو ببرم پارکینگ
اونم مجبور شه قبول کنه
منم بنزو بردارم برم دم خونه دخدر همادمون

صداش کنم بگم بدو حاظر شو بریم شمال عشقو حال
اونم 3 صوته حاظر شه بزنیم به دل جاده
وسطا جنگل گلستان منو عشقم تو فاز لاو مدهوش طبیعت
یهو یه تریلی بیاد شاخ به شاخ بامون
بنگ بزنیم به هم مام پرت شیم از ماشین بیرون
درست مثه منصور و اون دخدره
دست تو دست هم بمیریم